مطرحشدن مجدد طرح انتقال پایتخت ایران با واکنش کارشناسان مواجه شده است.
مسعود پزشکیان روز شنبه ۱۷ شهریور در بازدید از قرارگاه خاتمالانبیا، کمبود آب، نشست زمین، آلودگی هوا و تراکم جمعیت رو به افزایش تهران را از تبعات تمرکزگرایی در این شهر دانست و مدعی شد راهی جز انتقال پایتخت وجود ندارد.
دولتهای مختلف طی یکصد سال گذشته دستکم هشت بار این نظر را مطرح کردهاند و هر بار پس از بررسیهای کارشناسانه خسارتها و تبعات آن این انتقال انجام نشده است.
با پایان جنگ ایران و عراق، دولت اول هاشمی رفسنجانی یکی از مطرحکنندگان این برنامه بود. رشد جمعیت تهران، که مهمترین عامل آن توسعه نامتوازن نقاط مختلف کشور و هجوم مردم به پایتخت بود، نگرانی از گسترش محدوده تهران و جمعیت آن را افزایش میداد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در سالهای آغازین دهه هفتاد، شهرهای اراک، شیراز، اصفهان و همدان، گزینههای انتقال پایتخت بودند، شهرهایی که خود امروز هرکدام با معضلاتی چون فرونشست زمین، حاشیهنشینی و رشد نامتوازن مواجهاند.
آنچه طرح مسعود پزشکیان را از طرحهای پیشین متفاوت میکند، مطرح کردن بنادر جنوبی کشور برای انتقال بخشی از پایتخت به آنجا است.
چابهار و مکران دو شهریاند که در طرح جدید ممکن است گزینهای برای پایتخت جدید باشند.
نکته مهم درخصوص این گزینهها ظرفیت محدود جمعیتپذیری آنهاست که با یکی از اهداف اصلی انتقال پایتخت که کاستن از جمعیت تهران عنوان شده، تناقض دارد.
آخرین تلاش رسمی برای تغییر پایتخت در سال ۱۳۹۴ انجام شد و طرحی در دستور کار قرار گرفت که بنا بود بعد از بررسیهای کارشناسی اساس انتقال جمعیت از تهران باشد.
قانون «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» تصویب شد و به شکل قانون درآمد. اما سرانجامِ روشنی پیدا نکرد و درنهایت به حالت تعلیق درآمد.
در این مصوبه بنا بود شورایی به ریاست رئیسجمهوری و مجموعهای از وزرا، مطالعاتی را به مدت دو سال انجام دهند تا به این پرسش پاسخ دهند که «آیا مشکلات تهران با انتقال پایتخت حل میشود یا با ساماندهی و تمرکززدایی؟»
سرانجام با شیوع کرونا معدود جلسات برگزارشده بدون به نتیجه به پایان رسید و نتیجه و حاصل مشخصی نیز نداشت.
آنچه طرح پزشکیان را پرسشبرانگیز کرده، انتشار مطالعات صورتگرفته این شورا در سال ۱۳۹۹ است که مشخص میکند انتقال پایتخت گزینهای اجرانشدنی است و نهتنها مشکلات فعلی تهران را حل نمیکند که آنها را پیچیدهتر هم میکند.
هزینه انتقال، نبود شهری با شرایطی شبیه به تهران و زمانبر بودن انتقال، سه عامل اصلیاند که مسئله انتقال پایتخت را ناممکن کردهاند.
موضوع دیگر بحث تمرکز جمعیتی است. حامیان ایده انتقال پایتخت پاسخ روشنی برای انتقال دستکم پنج تا هفت میلیون نفر با هدف کاهش تمرکز جمعیت در تهران ندارند.
انتقال چنین جمعیتی بدون وجود و ایجاد زیرساختهای کافی و ابزارهای تشویقی، پایتخت فرضی جدید را از همان ابتدا با مشکلاتی بهمراتب بیش از مشکلات فعلی تهران مواجه میکند.
همچنین نیاز مالی اجرای این طرح، در شرایطی که دولت با چالشهایی چون بحران ناترازی انرژی و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی روبهرو است، این پرسش را مطرح میکند که هزینه انتقال پایتخت بناست از کدام محل تامین شود.
وزیر کشور دولت سیزدهم اردیبهشت سال جاری مدعی شد که برآورد هزینه ابتدایی انتقال پایتخت بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار است.
کارشناسان معتقدند با در اختیار داشتن چنین منابع هنگفت مالی چرا دولت آن را صرف نوسازی نیروگاهها، پالایشگاهها یا ساخت مسکن و نوسازی بخشهای فرسوده پایتخت نمیکند و با توسعه امکانات و زیرساختهای دیگر شهرها از مهاجرت به تهران جلوگیری نمیکند؟
حامیان این طرح مدعیاند که از محل فروش ساختمانهای دولتی، که بناست به پایتخت جدید منتقل شوند، میتوان بخشی از هزینه طرح را تامین کرد. ایدهای که با تجربه ناموفق طرح مولدسازی اموال دولت در دو سال گذشته پیشاپیش شکست خورده است.
تمرکز مراکز اقتصادی و فرهنگی در تهران چالش دیگر انتقال پایتخت است. کارشناسان بارها تاکید کردهاند دههها تمرکزگرایی در پایتخت به این منجر شده که حتی با انتقال پایتخت نیز تهران مرکزیتش در حوزههای تجاری، فرهنگی و مبادلات اقتصادی را از دست نمیدهد.
در این شرایط، پایتخت جدید تنها میتواند در ظاهر میزبان بخشی از ساختار اداری کشور باشد. نکته مهم این است که امروز بسیاری از مراکز اقتصادی که بهدلیل ساختار و دستور کار مرکز اصلی فعالیتشان در شهرهای دیگر است، دفاتری بزرگ در تهران دارند.
میزان پذیرش شهروندان، دیگر موضوع مسئلهدار این طرح است. آنچه دولتها در اجرای این برنامه مدنظر قرار نمیدهند، سبک زندگی و نیازهای ابتدایی شهروندانی است که در این طرح هدف انتقال قرار دارند.
کارمندان دولت و بخشهای اجرایی طی دههها توانستهاند خانواده تشکیل دهند و دوستیها و روابطشان را ایجاد کنند و نمیتوانند بهسادگی در شهرهای جدید زندگی را ازسر بگیرند. اجبار در اجرای این طرح بخش منابع انسانی ساختار اداری کشور را با مشکل مواجه خواهد کرد.
همچنین در شرایطی که زیرساختهای آموزشی، درمانی و تفریحی ایران در بسیاری از مناطق از حداقلهای مطلوب فاصله دارد، دولت چگونه میتواند بخشی از کارمندانش و دیگر مجموعههای خدماتی را مجاب به زندگی در شرایطی متفاوت کند؟
ادعای تلاش برای جلوگیری از بحرانهای فزاینده زیستمحیطی تهران با انتقال پایتخت نیز محققشدنی نیست. سراسر ایران امروز در مسائلی مانند فرونشست زمین و تامین آب با بحران مواجه است.
میان گزینههای ممکن برای انتقال پایتخت نیز هیچکدام توان تامین نیازهای زیستمحیطی جمعیتی چند میلیوننفری را ندارد.
همچنین با پذیرش این واقعیت که رشد جمعیت تهران بیش از آنکه نتیجه پایتخت بودن آن باشد، به دلیل تمرکز منابع در آن و فاصله معنادار روند توسعه آن با دیگر نقاط ایران است، انتقال پایتخت نمیتواند در کوتاهمدت روند مهاجرت معکوس در تهران را رقم بزند.
با فرض اجبار در انتقال کارمندان مراکز صنعتی و اداری در طرح انتقال پایتخت نیز کارشناسان یادآور شدند که نهایت جمعیت انتقالیافته به بیش از یک تا دو میلیون نفر نخواهد رسید. اعدادی که با در نظر گرفتن جمعیت نزدیک به ۱۵ میلیوننفری تهران، مشکلات این شهر را حتی در کوتاهمدت حل نخواهد کرد.
نکته مهم یادآوری این موضوع است که طی روزهای اخیر معاون استاندار تهران در برنامهای تلویزیونی اعلام کرده است که تنها طی دو سال اخیر بیش از یک میلیون اتباع به جمعیت تهران افزوده شده است، عددی که با سقف احتمالی جمعیت قابل انتقال در طرح جابهجایی پایتخت برابری میکند.
تجربه کشورهایی که انتقال پایتخت در آنها انجام شده است نیز نگرانی کارشناسان را در خصوص این طرح افزایش میدهد.
طبق بررسیهای انجامشده کارشناسان اذعان داشتند از ۲۴ کشوری که پایتختشان را منتقل کردهاند تعداد کمی به اهدافشان رسیدهاند و نهتنها مشکلات پایتخت را با انتقال حل نکردهاند که مشکلات پایتخت جدید نیز به آن اضافه شده است؛ آن هم در کشورهایی که برخلاف جمهوری اسلامی هم منابع مالی طرح را در اختیار داشتند و هم از ظرفیت سرمایهگذاری خارجی برای انتقال و ساخت زیرساختهای موردنیاز بهرهمند بودند.
به نظر میرسد با در نظر گرفتن سوابق برنامه انتقال پایتخت، طرح مجدد این موضوع همانند موارد پیشین آرزویی محال است که رئیس دولت چهاردهم نمیتواند برای تحقق آن کار ویژهای انجام دهد.
ضمن آنکه روشن نیست چرا بهجای طرح انتقال پایتخت، روند توسعه متوازن در دیگر شهرها و کاهش تمرکزگرایی از تهران آغاز نمیشود و برای حل کوتاهمدت مشکلات این شهر نوسازی بافتهای فرسوده و ساخت نیروگاههای جدید در دستور کار قرار نمیگیرد؟
این درحالی است که کارشناسان اجراییشدن چنین طرحهای جایگزینی را ممکن دانستهاند و تنها مشکل پیش روی آن را تامین منابع مالی میدانند.